روايت است كه پيامبر بر دو دست بوسه زد. يكي بر دستان «فاطمه(ع)» و ديگر بر دست كارگري بي‌نام و نشان كه از شدت كار و تلاش شرحه، شرحه شده بود. آن كارگر سمبل تلاش براي كسب رزق حلال بود.

خبر پيدا كردن كيفي مفقود شده از سوي رفتگر شهرداري كه حاوي مقاديري طلا، چك‌بانك، اسناد مالكيت و كارت‌هاي اعتباري به ارزش يك ميليارد تومان بود وآن را بدون هيچ ادعايي به صاحبش برگرداند، در رسانه‌ها انعكاس پيدا كرده است.

مصاحبه با اين كارگر همراه پرسش‌هايي عجيب است كه چرا وسوسه نشدي و تو كه محتاج هستي و مانعي هم در كار نبود، چرا كيف را براي خودت برنداشتي؟ احمد رباني كارگر شهرداري بجنورد پاسخ ميدهد:

«... هيچگاه براي گرفتن پول‌ها و طلاها وسوسه نشدم. چرا كه هميشه دنبال روزي حلال بودم وهمه فكر و ذكرم اين بود كه بارسنگيني بر دوشم سنگيني مي‌كرد كه بايد به درستي بر زمين بگذارم .»

اين بارسنگين كه آقاي رباني رفتگر شهرداري از آن ياد مي‌كند، چيست؟ بار امتحان در امانت است كه در باور و فرهنگ ديني‌ما بسيار درباره آن گفته و نوشته شده است. در متون اخلاقي، فقهي و عرفاني‌ما، انسان با نعمت اراده و اختيار همواره در آزمون قرار دارد و از بزرگترين امتحان‌ها وآزمون‌ها در سير زندگي رعايت«حق الناس» است كه گفته‌اند خداوند عادل از حق خود بر شرك و كفر انسان مي‌گذرد اما«حق‌الناس» را با ميزان عدالت مي‌سنجد و جز اين از عدل الهي به دور است.

اگر رفتار كارگر ساده شهرداري بجنورد به شوك خبري مبدل شده است، نشان از بحران اخلاقي ما دارد كه فرهنگ امتحان در امانت را از ياد برده‌ايم.

گوشه‌اي از اين نقد را نويسنده سرمقاله يكي از روزنامه‌هاي صبح تهران به درستي نوشته است كه جامعه ما از خبرهاي متضاد و متفاوت به قياس مي‌نشيند. نوشته است:

«... اين خبر هرچند به سرعت توانست رسانه‌ها را به تسخير خود درآورد... اما درس بزرگي كه در اين واقعه نهفته است هنوز مورد توجه قرار نگرفته است. اين درس براي كساني كه اين روزها شاهد ادامه بررسي پرونده فساد مالي سه هزار ميليارد توماني، فساد بانكي سال 90 هستند و مي‌دانند اين فساد بزرگ در اثر بي‌مبالاتي آنها نسبت به بيت‌المال رخ داده، بسيار آموزنده و مهم است. مديران ارشد، مديران مياني،‌ كارمندان و كليه كساني كه به نحوي در ماجراي فساد مالي سه هزار ميليارد توماني دخالت داشتند بايد از اين رفتگر بجنوردي درس بگيرند. آنها به دليل جايگاه ويژه‌اي كه داشتند و يا به دليل برخورداري از حقوق مكفي، از دست‌اندازي به بيت‌المال بي‌نياز بودند و اين انتظار از آنها وجود داشت كه براي حفاظت از اموال عمومي نهايت امانت‌داري را به‌عمل آورند. اما متاسفانه نه تنها چنين نكردند، بلكه تا توانستند براي غارت بيشتر بيت‌المال حرص زدند و دور از چشم مردم كه صاحبان بيت‌المال هستند هرچه توانستند به جيب زدند.»

واقعيت همين است كه جامعه در يك قياس بسيار پرمعني دو رفتار يكي ازسوي يك كارگري ساده در كناره شهري دورافتاده و ديگري پرونده فساد مالي بزرگ كه مديران و مسئولين ارشد و مياني متهمان آن هستند به ارزيابي و سنجش آمده است. ما آنچنان در مشكلات مديريتي و فساد گرفتار آمده‌ايم كه اقدام احمد رباني رفتگر شهرداري بجنورد براي اصحاب رسانه و جامعه تعجب‌آور مي‌نمايد. آنجا كه خبرنگار از او مي‌پرسد: قبل از اين اتفاق، اشياء با قيمت ديگري هم هنگام كار پيدا كرده بودي؟ و آقاي رباني جواب ميدهد:

«بله قبلاً هم چندين مورد اشياء گرانقيمت پيدا كرده بودم كه همه آنها را به صاحبانش باز گردانده‌ام و چيزي را به خانه نبردم.» خبرنگار بار ديگر با تعجب مي‌پرسد:

هيچگاه اين احساس براي تو پيش نيامده كه فكركني كاش اين يك ميليارد تومان براي تو بود؟ پاسخ ميدهد:

« اصلاً، چون اگر چنين مي‌شد و آن را گم مي‌كردم و هيچكس هم آنرا پيدا نمي‌كرد. آن زمان اتفاق تلخي براي زندگي و سلامت جسم و روحم پيش‌ مي‌آمد كه آدم فكر مي‌كند دنيا اينقدر ارزش ندارد كه آدم خودش، دنيا و آخرتش را براي آن فدا‌ كند.

پول هم در حد تامين حداقل‌هاي زندگي كافي است. بيشتر از آن را نه مي‌تواند بخورد، بپوشد و نه مي‌تواند با خودش ببرد.»

شايد دو اتفاق همزمان يكي رفتار احمد رباني كارگر ساده شهرداري بجنورد و ديگري پرونده فساد مالي بزرگ براي روانشناسان اجتماعي ما سوژه خوبي باشد تا دو واكنش يكي تعجب و بهت‌زدگي از اقدام آقاي رباني كارگر ساده و ديگري بي‌تفاوتي نسبت به خبرهاي فساد مالي بزرگ و پرونده چندين ميلياردي آن در بخشي از مديريت مالي و سياسي كشور را نقد و ارزيابي كنند. آقاي احمد رباني كارگر ساده شهرداري از آسمان نازل نشده است از همين جامعه است و از همان قشري كه مي‌گويند دهك زير خط فقر به حساب مي‌آيد.

اگر بخشي از همين جامعه آن هم در حيطه داراي مسئوليت و يا قدرت رسمي و غير رسمي باوركرده‌اند كه فساد روال است، اقدام آقاي رباني كارگر ساده شهرداري خط بطلان بر آن مي‌كشد كه جامعه تشنه اخلاق مداري است و قاعده آن بر فساد نيست. جامعه جريان فساد را در بخشي و قشري خاص عادي مي‌شمارد و نه در سابقه فرهنگي و باورهاي اخلاقي خود و قاعده جامعه‌ما و هر جامعه ديگر بر اخلاق، قانون و مدارا و اعتماد استوار است و فساد را عارضه و غده‌اي بر سير طبيعي رفتاري و تعريف جامعه سالم مي‌شمارد.

احمد رباني از اقشاري است كه در شمارش دهك‌هاي جامعه از اقشار آسيب‌پذير بشمار مي‌آيد و درآمد او ثابت وزير خط فقر است اما وقتي سخن مي‌گويد،گويي براي همه مباحث دراخلاق نظري نمونه عيني و واقعي مي‌دهد. او به خبرنگار مي‌گويد:

«هميشه فكر مي‌كنم روزي آدمها مقرر است و تلاش‌هاي ما فقط براي پاك و ناپاك كردن آن است تا در امتحان خدا قبول يار رد شويم.»

وقتي شرح خبر و مصاحبه آقاي احمد رباني كارگر ساده، رفتگر شهرداري شهر بجنورد را خواندم به ياد اين بيت از شيخ اجل سعدي بزرگ افتادم.

عالم و عابد و صوفي همه طفلان رهند

مرد اگر هست به جز... رباني نيست

و زمزمه مي‌كردم:

مرد اگر هست به جز «احمد رباني» نيست.

والسلام

                                                                                                      منبع:روزنامه اطلاعات